این فقط شما بودید که همه جا از رای مردم دفاع
کردید. چه آن وقت که خاتمی رئیس جمهور شد و عده ای دوست داشتند انتخابات باطل شود
و شما نگذاشتید و به آنان تشر زدید و از شما دلخور شدند و دلشان دیگر با شما صاف
نشد ؛
و چه آن وقت که احمدی نژاد رئیس جمهور شد و نانجیبانی با آشوب های خیابانی قصد سرقت رای مردم را داشتند و شما جلوی آنان ایستادید؛
و چه حالا که روحانی رئیس جمهور شده است و عده ای از شما گلایه دارند که چرا مردم را به مشارکت حداکثری ترغیب می کنید.
مردمسالاری در نظر خیلی ها فقط شعار است اما برای شما ایمان و عقیده است. سرزنش ها و کینه های بی جنبه ها را به جان خریدید اما اجازه ندادید کسی رای مردم را باطل کند.
این فقط شما بودید که پای مردمسالاری ایستادید
اما امروز می بینیم که پز مردمسالاری و دموکراسی را دیگران می دهند. سختی هایش را
شما به جان می خرید و میوه اش را دیگران می چینند و پز می دهند.
و تاسف بارتر اینکه حتی تلاش می کنند میزان رای خود را به رخ شما بکشند و خود را نماد «انتخاب» مردم و شما را فقط نماد «انتصاب» معرفی کنند.
گویا این رسم زمانه است که اولیای الهی، تلاش کنند و زحمت بکشند و در جواب، بی انصافی ببینند. جد بزرگوارتان علی(ع) هم از جهالت این جماعت کم نکشید. برای محرومان آذوقه می برد و نفرین می شنید. شما هم از رای مردم دفاع می کنید و از نااهلان، زخم زبان می شنوید.
29 خرداد 88 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب ما بود. روزی که شما، یک تنه در مقابل زیاده طلبانی که رای مردم را نمی پسندیدند ایستادید و جمهوریت و اسلامیت نظام را حفظ کردید.
اگر در سال 88 طبق نظر موسوی و کروبی و خاتمی، انتخابات را باطل اعلام کرده بودید امروز دیگر رای 42 میلیونی ،مفهوم و معنای خود را از دست داده بود و بعد از برگزاری هر انتخاباتی، شاهد آشوبگری کسانی بودیم که می خواستند با فشار طرفدارانشان، نتیجه انتخابات را باطل کرده و نظر خود را بر رای مردم تحمیل کنند.
شما از رای مردم که حق الناس بود دفاع کردید و میوه ایستادگی شما را، روحانی در سال 92 و 96 چید. بنابراین بیش از همه ی ما، روحانی باید قدردان شما باشد و خود را مدیون شما بداند البته اگر نمک نشناس نباشد.
پی نوشت:
1-مردمسالاری که جای خود دارد، اسلامیت نظام را هم در درجه اول مدیون شما هستیم. مدیون شما که وقتی همه مسئولین و ارگان ها خوابند و از سند فاجعه بار 2030 در غفلتند شما جلوی انحراف را می گیرید.
2-امنیت کشور را نیز مدیون شما هستیم. مدیون مدافعان حرم که همگی سربازان جان بر کف شما هستند. کدامیک از آنهایی که داعیه اصلاحات و اعتدال و جنبش سبز دارند حاضرند کیلومترها دور از وطن، جانشان را برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و حفظ امنیت کشور فدا کنند؟ آنها فقط لطف کنند به مدافعان حرم ، زخم زبان نزنند حفاظت از امنیت کشور پیشکش!
3- جهت سلامتی و طول عمر باعزت مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(مدظله العالی) صلوات. «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
طبقه بندی: به رنگ سیاست،
برچسب ها: مقام معظم رهبری، مردمسالاری دینی، فتنه 88، خطبه 29 خرداد، رای مردم حق الناس است،
بهتر است قبل از پاسخ به این ادعا ، ابتدا بصیرت را معنا کنیم. آن بصیرتی که ما پیروان ولایت، مدعی آن هستیم یعنی اینکه : «بدانیم شمری که سر امام حسین علیه السلام را برید همان جانباز جنگ صفین بود که تا مرز شهادت پیش رفت.»
بصیرت از نگاه ما ، یعنی پایداری در دفاع از امام حق. و هر کسی که در دفاع از ولایت، سستی و تعلل ورزد و درجا بزند از نظر ما ، بی بصیرت قلمداد می شود.
قهرمان بصیرت از نگاه ما ، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است که تا پایان عمر در خدمت مولایش بود و از یاری امامش دست نکشید. و امام صادق علیه السلام در وصفش فرمود « کان عمنا العباس نافذ البصیره»
با این دیدگاه ؛ آیا حامیان فتنه ، بصیرت داشتند؟ کسانی که بر علیه حکومت اسلامی شوریدند از کدام بصیرت سخن می گویند؟
اگر بصیرتی که شما حامیان فتنه می گویید یعنی اینکه دلگرم به پشتیبانی اربابان غربی باشید و از نام بردن موسوی توسط اوباما لذت ببرید؛ این مدل بصیرت را ، سعودی ها و داعش بیش از شما دارند.
اگر بصیرت یعنی اینکه برای رسیدن به منافع حزبی خود، شدیدترین تحریم ها را به دشمن سفارش دهید و مردم کشورتان را در زجر اقتصادی قرار دهید تا شاید جنبش رو به موتتان احیا شود؛ این مدل بصیرت را مسعود و مریم رجوی هم داشتند که برای رسیدن به منافع خود، جان و مال مردم را گرفتند.
آن بصیرتی که شما حامیان فتنه از آن دم می زنید با آن بصیرتی که ما پیروان ولایت می گوییم؛ تفاوت معنایش ، از زمین تا آسمان است.
بصیرتی که ما می گوییم یعنی اینکه : بدانیم زبیری که بر امیرالمومنین علیه السلام شمشیر کشید همان سیف الاسلام است که پیامبر(ص) او را ستود.
بصیرت یعنی اینکه: بدانیم حسینعلی منتظری که حامی لیبرال ها و منافقین شد همان حاصل عمر امام بود.
بصیرت یعنی اینکه: بدانیم میرحسین موسوی که با دروغ تقلب ، بساط فتنه گری را پهن کرد همان نخست وزیر امام بود.
بصیرت یعنی اینکه: بدانیم هاشمی (عالیجناب سرخپوش اصلاح طلبان) که حامیان فتنه به حرفش استناد می کردند ؛ همان بود که امام درباره اش فرمود «هاشمی زنده است چون نهضت زنده است » و رهبری فرمود «هیچکس برای من هاشمی نمی شود.»
بصیرت یعنی اینکه: بدانیم احمدی نژادی که با عمل نکردن به توصیه رهبر معظم انقلاب، رهبری را دشمن شاد کرد؛ همان بود که زمانی نظرش به رهبری نزدیکتر بود و می گفت «آمده ام تا تیرها به من بخورد نه به رهبری.»
بصیرت یعنی اینکه: بدانیم «ملاک، حال فعلی افراد است. »
بصیرت یعنی اینکه ارزش ها را بشناسیم و اشخاص را با ارزش ها بسنجیم.
بصیرتی که ما پیروان ولایت می شناسیم با نام عباس بن علی گره خورده است که تا آخر پای ولایت ایستاد؛ اما بصیرتی که شما حامیان فتنه ادعا می کنید همرنگ بصیرتی است که سعودی ها و منافقین دارند!
پی نوشت:
بنای نظام جمهوری اسلامی بر اپوزیسیون سازی از افراد نیست. سیره رهبر معظم انقلاب نیز بر حفظ افراد در چارچوب نظام و انقلاب است. لذا تا افراد با پای خویش از قطار نظام و انقلاب پیاده نشوند کسی به زور،آنها را از قطار انقلاب به بیرون پرت نخواهد کرد.
موسوی و کروبی و خاتمی، خودشان از قطار انقلاب پیاده شدند و با عدم توبه و عذرخواهی، بر خروج خود اصرار ورزیدند.
احمدی نژاد با تمام خطاهایش، فعلا در دایره نظام تعریف می شود و تا وقتی که با حکم رهبر انقلاب در مجمع تشخیص مصلحت حضور دارد می تواند به خدمت بپردازد. تایید صلاحیت نشدن برای ریاست جمهوری به معنای خروج از نظام نیست.
اما سران فتنه( موسوی و کروبی و خاتمی) برضد نظام اسلامی شوریده اند و به عنوان « باغی » شناخته می شوند و علاوه بر اینکه بر علیه امام عادل خروج کرده اند دستشان به خون بی گناهان نیز آلوده است.
احمدی نژاد یا هر فرد دیگری هم که بخواهد خود را از قطار نظام به بیرون پرت کند ، به دره انحطاط سقوط خواهد کرد.
ما به پیروی از امام و شهدا و رهبرمان ، نه تنها درصدد اپوزیسیون سازی از افراد نیستیم بلکه تا آنجا که امکان داشته باشد همگان را به راه انقلاب که همان پیروی محض از ولایت مطلقه فقیه است دعوت می کنیم و از پیاده شدن نیروهای انقلاب از قطار انقلاب ، بسیار تاسف می خوریم.
طبقه بندی: به رنگ سیاست،
برچسب ها: بصیرت، فتنه 88، انتخابات ریاست جمهوری، احمدی نژاد، موسوی،
گفتم: اشتباه می کنی؛ تقلبی در کار نیست.
گفت: نه من مطمئنم تقلب شده.
گفتم: از کجا اینقدر مطمئنی.
گفت: من کاری به حرف های موسوی و کروبی و حتی هاشمی ندارم اما به حرف های خاتمی اطمینان کامل دارم ؛ چون این سید هیچگاه دروغ نمی گوید.
گفتم: تو خودت از خاتمی شنیدی که گفت تقلب شده؟
گفت: خودم نشنیدم اما خاتمی در تجمع اعتراض آمیزمان شرکت کرد. حتی مجید انصاری تاکید کرد که خاتمی هم آمده است. خاتمی مرد قانون است اگر تقلبی در کار نبود او به صراحت به ما هم می گفت که تقلب نشده و به هیچ عنوان حاضر نمی شد در این تجمعات حضور پیدا کند. تازه مگر نگفتی پیشنهاد رفراندوم هم داده است، اگر تقلبی در کار نبود او نتیجه انتخابات را می پذیرفت و دلیلی نداشت که پیشنهاد رفراندوم بدهد.
گفتم: در طول سی سال که از انقلاب می گذرد برای اولین بار است که آمار تک تک صندوق ها را بر روی سایت قرار داده اند تا همه مردم بتوانند ببینند.کمی فکر کن آیا اگر ریگی به کفششان بود حاضر می شدند اینقدر دقیق آمار صندوق ها را با جزئیات اعلام کنند. در کل کشور هر کسی پای هر صندوقی حضور داشته است می تواند چک کند که آمار صندوق ها درست است یا نه!
خودش را به نشنیدن زد و این حرف ها را به حساب این گذاشت که من خاتمی را قبول نداشتم.
چند سال بعد وقتی خاتمی در جمعی چند نفره اعلام کرده بود که در انتخابات سال 88 قائل به تقلب نبوده است به طرفدارانی فکر می کردم که چگونه با اعتماد کاملی که به خاتمی داشتند شعار تقلب سر دادند.
خاتمی به نظام مقدس جمهوری اسلامی و مردم ایران ظلم بزرگی کرد اما ظلمی که در حق طرفدارانش روا داشت نیز ظلم کمی نبود.
یک مسئول باید رفتاری پدرانه داشته و دلسوز مردم
باشد. آیا یک پدر حاضر است حقیقتی را از فرزندش پنهان کند و او را به میدانی
بفرستند که هر لحظه ممکن است جانش به خطر بیفتد. خاتمی بنا به اذعان خویش ،می
دانست که تقلبی در کار نیست و همچنین می دانست که آشوب های خیابانی مورد سوء
استفاده دشمنان انقلاب و سلطنت طلبان و بهائیان و منافقین هم قرار خواهد گرفت اما طوری
عمل کرد که بخشی از طرفدارانش با یقین به
تقلب و به پشتوانه اینکه او دروغ نمی گوید به صحنه آمدند و حتی برخی از آنها از سرمایه
عمر و جوانی و زندگی شان در این راه گذشتند. اگر خاتمی آن روز حقیقت را به
طرفدارانش گفته بود چه بسا آن جوانی که در آشوب های خیابانی جانش را از دست داد
اکنون زیر خروارها خاک نخوابیده بود.
خاتمی به شعور طرفدارانش توهین کرد و با آنان نیز منافقانه رفتار نمود. این را آن دسته از طرفداران خاتمی فهمیدند که امروز دیگر حاضر نیستند مثل سابق از او حمایت کنند و از صحنه کنار کشیده اند؛ اما هنوز هم هستند طرفدارانی که دوست دارند این حقیقت را نادیده بگیرند و به ظلمی که خاتمی در حقشان روا داشته است هرگز نیندیشند.
طبقه بندی: به رنگ سیاست، حرف حساب،
برچسب ها: خاتمی، فتنه 88، تقلب،
در طراحی های جریان فتنه به ستادها اعلام شده بود؛ شنبه بعد از انتخابات چه برده باشیم، چه باخته باشیم، تو خیابونیم.
شنبه صبح یه جلسه برگزار میشه تو جماران. آقایان هاشمی، خاتمی، سیدحسن خمینی و میرحسین موسوی اون جا صحبت میکنن، که؛ آقا چه باید کرد؟!
تعبیر یکی از آقایون این بوده که، «اگه بتونیم یک ماه مردم رو کف خیابون نگه داریم، آقای خامنهای کسی است که اهل آرامشه و نمیخواد کشور به اغتشاش بیفته، حتماً عقبنشینی میکنه.»
برنامه شونو میذارن به اینکه مردم یک ماه تو خیابون باشن، آقای موسوی بعد از ظهر همون روز بیانیه میده، میگه نیاز مردم تو صحنه باشن، بنده هم تسلیم این قضیه نمیشم و از این شرایط خطرناکی که تو نظام داره به وجود میاد عقبنشینی نمیکنم»، یعنی اعلان جنگ!
برگرفته از کتاب «من مدیر جلسه ام» نوشته رحیم مخدومی
عاشورای اغتشاش
ظهر عاشورا بود. نزدیک پل حافظ شهر مثل میدان جنگ بود. عدهای کف و سوت میزدند و از آتش زدن بانکها و اموال عمومی احساس قدرت میکردند.
توی آن شلوغی، بین آن همه هیاهو و
دود و آتش چشمم به حاج رضا افتاد. سرش شکسته بود. خون فرق سرش از کنار
پیشانی، ریشهای سفیدش را خضاب کرده بود.
به طرفش رفتم، داشت با دستمال،
خون سرش را پاک میکرد. سلام کردم. با تعجب به من نگاه کرد. مثل همیشه با
لبخند جوابم را داد و پیشانیام را بوسید.
میخواستم بپرسم چه خبر؟ که یکی
از بچهها با سرعت آمد، داد زد: حاجی دارن میرن سراغ پمپ بنزین.
از
همان فاصله دویست سیصد متری میشد شعله آتش مشعلی که به دست یک جوانک
سبزپوش بود را دید. در حالی که داشت به سمت پمپ بنزین پر از ماشین و جمعیت
میرفت، همه شروع کردیم به سمت پمپ بنزین دویدن، اما فریاد مجید که هیکل
درشتی هم داشت، ما را میخ کوب کرد.
نمیدانم آن جلو چه کار میکرد. شاید
بیشتر از بیست متر با تجمع اغتشاشگران فاصله نداشت، نعرهای کشید و ده
بیست متری اغتشاشگران را به عقب راند و پمپ بنزین را نجات داد، اما ما فقط
توانستیم نعش نیمه جانش را از بین مشت و لگد و چماق مدافعان حقوق بشر!
بیرون بکشیم...
برگرفته از کتاب «عاشورای اغتشاش» نوشته رحیم مخدومی
پ ن:
1-خداوند، کشور و مردم ما را از شر فتنه گران درامان بدارد.
2- باید ظلم بزرگی را که در فتنه 88 به اسلام و انقلاب و مردم شد یادآوری کرد.طبقه بندی: به رنگ سیاست،
برچسب ها: فتنه 88، عاشورا، سران فتنه، فتنه گران، اغتشاش،
ظریف یکی از کسانی بود که در همان ساعات نخستین ،پیام داد؛ اما ای کاش شهادت این سردار بزرگوار، ظریف را بیدار سازد و رویه اش را تغییر دهد. رویه ای که باعث شده بود قلب سردار همدانی از شنیدن خبر قدم زدن ظریف و جان کری به درد بیاید و بگوید: « مگر می شود با آمریکایی ها قدم بزنیم و انتظار داشته باشیم که شهدا ما را شفاعت کنند و قطعا شهدا به خاطر انجام این کار ما را محاکمه خواهند کرد.»
روحانی هم پیام فرستاد اما ای کاش او هم با شهادت سردار ؛دست از سهل اندیشی بردارد و به راه امام برگردد و آمریکا را شیطان بزرگ ببیند نه کدخدای جهان که باید با او معامله کرد!
سهل اندیشی روحانی باعث شده بود که سردار همدانی با انتقاد و ابراز نگرانی از سیاست خارجه دولت بگوید: « رابطه ایران و آمریکا همچون رابطه گرگ و میش است. امروز تمام ابهت ابرقدرتی دشمن شکسته شده اما با یکسری از کارها این ابهت در حال بازگشت است.»
هاشمی هم پیام داد اما او هم در فتنه 88 با موضع گیری های نادرست و نقش فعال خود و فرزندانش ،در آتش فتنه دمید و دل سردار شهیدمان را خون کرد.
سردار همدانی نقش کلیدی در مبارزه با عناصر فتنه گر و ایجاد آرامش در کشور داشت و حتی توانست با مدیریت درست و دلسوزانه خود، برخی از افراد معترض را به مدافعان انقلاب تبدیل نماید.
او سر سازش با فتنه گران نداشت و معتقد بود «رهبران فتنه مثل کروبی و میرحسین اگر تبرئه بشوند حتما خداوند متعال و این هایی که شهید و جانباز و مجروح شده اند هرگز رضایت نخواهند داد» و می گفت « موسوی و کروبی متهمان اصلی این ماجرا هستند و حداقل مجازات برای این ها اعدام است.»
سردار همدانی در همان زمان که هاشمی ،بشار اسد را رفتنی می دانست و با سخنان نسنجیده اش محور مقاومت را تضعیف می کرد، خواستار بقای بشار اسد بود و می گفت «اطاعت پذیری بشار اسد از رهبر انقلاب بیشتر از برخی دولتمردان ماست.»
سردار بی ادعای ایرانی ، برخلاف خیلی از سیاستمداران و حزب گرایان که روزنامه ها و سایت ها را قرق کرده اند هیچ سهمی از رسانه ها و روزنامه ها نداشت و تنها بعد از شهادتش از او سخن گفتند؛ در حالی که اگر او نبود دمشق سقوط می کرد و حرم عقیله بنی هاشم در اسارت شیطان قرار می گرفت. او بود که آبروی شیعیان را خرید و با دفاع از حرم حضرت زینب(س) نگذاشت شیعه ،شرمنده امام زمانش شود.
و سرانجام بعد از سالها مجاهدت در جبهه های دفاع 8 ساله و نبرد با داعشی های ایران در دفاع هشت ماهه، به دست داعشی های سوریه به شهادت رسید و به یاران شهیدش پیوست.

پی نوشت:
سردار همدانی از قول آیت الله بهاء الدینی گفته بود: «هر کس هر روز زیارت عاشورا بخواند همه گره هایش باز می شود.».
هدیه به روح مطهر سردار شهید همدانی یک زیارت عاشورا قرائت فرمایید.
طبقه بندی: به رنگ سیاست، حرف حساب،
برچسب ها: سردار همدانی، سوریه، داعش، شهادت، ظریف، هاشمی، فتنه 88،
باشد؛ فرض می کنیم فراموش کردیم فتنه 88 چگونه با آبروی بین المللی نظام اسلامی بازی کرد،
فرض می کنیم فراموش کردیم فتنه 88 سال ها اقتصاد ایران را عقب انداخت و تحریم ها را تشدید کرد. تحریم هایی که هنوز هم داریم چوبش را می خوریم و هسته ای را معامله می کنیم تا شاید بخشی از آن را بردارند.
فرض می کنیم فراموش کردیم فتنه 88 چقدر دل مردم ایران و حتی دوستداران انقلاب اسلامی در سراسر جهان را خون کرد؛
فرض می کنیم فراموش کردیم فتنه 88 چه خسارت های بزرگی به اموال عمومی و ارزش های دین و انقلاب زد ،
فرض می کنیم فراموش کردیم فتنه 88 چگونه رای 40 میلیونی و انتخاباتی که همیشه مایه شادی و سرور مردم بود به فاجعه ای بزرگ تبدیل کرد که ایران اسلامی را به لبه پرتگاه برد.
اصلا بر فرض که همه این ها را فراموش کردیم اما...
اما مگر می شود به نازنین زهرا ،دختر خردسال شهید سید علیرضا ستاری هم بگوییم پدرش را فراموش کند!
مگر می شود به همسر شهید ستاری بگوییم وقتی پسر کوچکت امیرعباس بزرگ شد و سراغ قاتلان پدر را گرفت به او بگوید یک سوء تفاهم بود که برطرف شد.
بگوید پدرش در روزعاشورا رفت تا جان جوانی را که در آتش فتنه گران می سوخت و با فریاد یا حسین کمک می طلبید نجات دهد و نگذارد یزیدیان زمان ، او را زنده زنده بسوزانند اما فتنه گران ،آنقدر پدرش را زدند و شکنجه کردند که جانباز 70 درصد شد و بعد از چهار سال تحمل درد و جراحت به شهادت رسید.
آیا امیرعباس نمی پرسد قاتلان پدرم را قصاص کردند یا نه؟ آیا نمی پرسد چرا آنها را به حال خود رها کردند؟ آیا نمی پرسد چرا عده ای بی حیا به دنبال رفع حصر آنان بودند؟

آیا می شود به او گفت پسرت را فراموش کن ؛چون فتنه گران، دوباره هوای قدرت طلبی به سرشان زده است و می خواهند خود را تطهیر نمایند.
آیا می شود به او گفت پسرت را فراموش کن چون موسوی که با بی منطقی و لجبازی می گفت « حتی اگر آن سیزده میلیون هم بگویند تقلب نشده من می گویم تقلب شده است» روزی سرمایه نظام بود ، سرمایه ای که تمام سرمایه تو را که حسینت بود از تو گرفت.
آیا می شود به او گفت خاتمی که پنج سال پیش لال شده بود و زبان نداشت تا به کسانی که به او اعتماد داشتند بگوید تقلبی در کار نیست و یادش رفته بود که زمانی شعارهای عوامفریب توسعه سیاسی و قانون مداری سر می داد؛ اکنون زبانش باز شده است و حتی در محافل خصوصی هم اذعان می کند تقلبی در کار نبوده است و این روزها از اخلاق هم سخن می گوید تا خود را بی گناه جلوه دهد.

چگونه از مادر امیرحسام بخواهیم اینقدر نگوید « امیرحسام واقعا نفس من بود و با دیدنش تمام غم هایم برطرف می شد.»
چگونه از او بخواهیم وقتی بیقرار فرزندش می شود بی تابی نکند و با عکس فرزندش درد دل ننماید تا سران فتنه تطهیر شوند.
چگونه به خانواده شهدای فتنه بگوییم فراموش کنند فتنه ای در کار بوده است و این فتنه ، سرانی جاه طلب و قانون شکن داشته است و آقازاده هایی که آتش بیار معرکه بودند و علیرضا ها و حسین ها و امیرحسام ها را قربانی جاه طلبی خود نمودند.

اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
طبقه بندی: به رنگ سیاست، حرف حساب،
برچسب ها: فتنه 88، شهدای فتنه، حصر سران فتنه، سران فتنه، 9 دی،